جوجه طلاییجوجه طلایی، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره
السای مامانالسای مامان، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات جوجه طلایی

دختر یعنی...

دختر یعنی... عشق مامان باباش یعنی صفای خونه دختر یعنی یه دنیا پر احساس یعنی یه دنیای رنگ و وارنگ دختر یعنی... علت لبخند باباش یعنی دلیل شادی مامانش یعنی وقتی میخنده دلت قنج بره... دختر یعنی... عصای دست مامانش   فندق مامان دوست دارم   ...
7 مهر 1393

لالا لالایی خوابش برده بود...

فندقی مامان مامان یه لالایی یاد گرفته که وقتی برات میخونه لبخندای ملیح میزنی و چشمات رو هم میزاری...وای خدا مثل فرشته ها میشی نازنینم. لالا لالا به گل مونی به یاقوتو به در مونی لالا لالا گل صدپر گلم هرگز نشه پرپر لالا لالا گلم زیباست برای من همه دنیاست لالا لالا گلم باشی همیشه در برم باشی لالا لالا گلم لالا بخواب ای بلبلم لالا لالا لالا گل دشتی همه رفتن تو برگشتی لالا لالا گل پونه گل زیبای بابونه لالا لالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره لالا لالا گل مینا به عشق تو چشام بینا لالا لالا گل شب بو تویی خوشرنگ تویی خوشبو لالا لالا گلم هستی عزیز این دلم هستی لالا لالا گل دیبا بخواب ای د...
7 مهر 1393

النا خانوم قشنگ مامانه

عزیز مامان سلام.  الان که دارم برات مینویسم شما دوماه و 8 روزته. این مدت اینقدر سرگرم شیرین بازیات بودم که فرصت نکردم چیزی بنویسم.  دختر نانازم از وقتی دنیا اومدی تموم وجودم پر از عشق کردی. اینقدر ناز میخوابی که دلم میخاد همه ش نگات کنم. البته روزای اول خیلی بد قلق بودی. بعضی شبا تا صبح گریه مبکردی. شب اولی که بابا جون امده بود ببینتت شما 4 روزه بودی. شبش تا صبح گریه کردی و حسابی خوش آمد گویی کردی!!!  البته تا به شیر خوردن بیفتی همینه و شکر خدا طبیعی بود. 15 تیر هم برات تالار گرفته بودیم تا سور دنیا اومدنت رو بدیم. توی راه شما رو گزاشته بودیم تو کریر و شماهم خوب خوابیدی. رسیدیم همدان بابایی برات گوسفند قربونی کرد. البته...
7 مهر 1393
1